دل نوشته ها

وب نوشته های یک معلم در باره انچه که هست و باید باشد

دل نوشته ها

وب نوشته های یک معلم در باره انچه که هست و باید باشد

تاریخ ایران قبل از اسلام

هووخشتره یا کواکسار(585-624 ق.م)را باید بنیانگذار واقعی دولت واحد ماد و معمار حقیقی امپراطوری ایرانیان باستان دانست.وی در همان اغاز فرمانروایی با غایله سکاها  مواجه بود.او توانست مادویس پادشاه سکاها را با تمام سرکردگانش را در یک میهمانی مست کند و همه را در عین مستی به قتل برساند.باقی مانده سکاها بدون خشونت به خدمت پادشاه ماد در امدند.اما این لمر بدان سبب بود که در نزد اینگونه طوایف احساسات قومی چندان قوی نبود و هر سر کرده ای انها را به مزدوری میگرفت.در دنبال رفع غایله سکاها در صدد بر امد سپاه خود را تحت نظمی تازه در اورد.و از سکاهای مزدور که در جنگ متحرک مهارت بسیار داشتند استفاده کند.وی بدون انکه اوقات را به بطالت بگذراند به توسعه قلمرو در داخل فلات پرداخت. اولین اقدام   عمده او توسعه یتختگاه ماد بود.هگمتانه (اکباتان)که هووخشتره میبایست انرا برای مقابله با نینوا  پایتخت اشور اماده کند هفت باروی تو در تو ان را احاطه کرده بود.چنانکه باروی هر قلعه بر باروی قلعه ی بیرونی مشرف بود.واخرین بارو که ارگ و خزانه ی پادشاه در ان جای داشت بر تمام دیوارهای دیگر مشرف بود.کنگره های ارگ طلایی بود. و باروی دیگر هر یک رنگ دیگر داشت به ترتیب:سیمین –ارغوانی-کبود-سرخ-سیاه-سفید.اداب رسوم درباری مقررر بود که عامه مردم با پادشاه رو در رو نشوند و عرض حال خود را بوسیله حاجبان به وی برسانند.یکدسته قراول هم تعین شده بود تا از شخص وی مراقبت کنند و در اجرای اوامرش بکوشند.هووخشتره برای انکه مقابله مجدد با اشور در عهد او نیز مثل دوران پدرش فراارتس منجر به شکست نشود لازم دید سپاه تازه یی به سبک لشکریان اشور بوجود بیاورد و به چریکهای طوایف که همراه سر –کردگان خویش در مواقع جنگ به اردو میپیوستند تکیه نکند.از این رو اول به تنظیم لشکر پرداخت و چنانکه هرودت میگوید:صنف سوار-صنف کماندار و صنف نیزه دار را جدا کرد.و سازمان تازه ای به سپاه خویش داد.اقدام دیگری که راه نیل به قدرت را برایش هموار کرد ان بود که توانست سر کردگان پارسی را به اظهار اطاعت وادارد و بر ضد اشور با خود همداستان کند.

این طوایف پارسی نیز از همان دوره ای که ماد به سرکردگی دیااکو جهت رهایی از یوغ اشور تلاش میکرد و حتی پیش از ان نیز برای ازادی خویش جنگیده بودند .معهذا در عهد سناخریب (681-705ق.م)در جنگ خونین خلولیا که متحدان عیلام بر ضد اشور بوجود اوردند .جنگجویان پارسی در کنار الیپی و انشان بر ضد اشور جنگیدندو سر کرده پارسی ها بایدهمان هخامنشباشد که بعدها پادشاهان پارس خود را به او منسوب میکرده اند.

سلسله شاهان اشور در گذر تاریخ و مهمترین اقداماتشان

1-اشورنصیرپال دوم(859-884 ق.م)حوزه فرمانروایی خویش را مرکز یک قدرت عظیم جهانی عصر خود ساخت.

2-شلمنصر سوم(824-859 ق.م)توانست اتحاد سوریه و یهود و اعراب را که در مقابل اشور متحد شده بودند در هم کوبد و اسلحه ی خود را در مدیترانه بشوید.

3-شمشی عداد پنجم(810-824ق.م)با انکه در بابل و در شرق زاگرس لشکرکشی هایی کرد .شهرتش بیشتر به خاطر ملکه اش سمورامت(semmu-ramat)بود.

4-سمورامت(805-810 ق.م)نیابت سلطنت یافت.همان ملکه سمیرامیس(semiramis)قصه ها بود که اوازه ی قدرت و هیبت اشور وی را بعدها در نزد مردم یونان و اسیای صغیر در هاله ای از جلال و شکوه افسانه ای فرو برد.

5-تیگلات پیلسر سوم(727-745ق.م) با غلبه بر یهود و تسخیر دمشق جای پای اشور را در سواحل مدیترانه محکم کرد.

6-سارگون دوم(705-722ق.م) قدرت اشور را جلوه ای  فوق العاده داد.نخبه جمعیت یهود را از سامریه به اشور اورد و تعدادی از انها را در بین طوایف ماد که باجگزار اشور بودند کوچ داد.

7-سناخریب(681-705 ق.م)مصر را از فکر مداخله در سوریه منصرف داشت-یهودیه و بابل را که دایم بر ضد اشور توطئه و تحریک میکردند ویران کرد.نینوا پایتخت  اشور را که بعدها ناحوم نبی ان را شهرخونین"پر از دروغ و دزدی"و صحنه ی"چرخهای تند" و "گردونه های جهنده"میخواند ملکه بی معارض پایتختهای اسیای غربی کرد.

8-اسرحدون(669-  681ق.م)به مصر سفلی لشکر کشید.

9-اشور بانی پال(626-669ق.م)طی دو لشکر کشی  سپاه اشور را فاتحانه تا مصر علیا برد بدینگونه قلمرو اشور از یک سو تا مصر و سوریه واز سوی دیگر تا حدود دریای خزر و کویر نمک در ایران بسط داد.طرفه انجاست که این فرمانروای خونخوار و بی رحموقتی شهر شوش پایتخت عیلام را فتح کرد در تمام خاک عیلام بر جای ابادیها و شهرها شوره و بوته خار پاشید در پیش خدای خویش با غروری وحشیانه مباهات میکرد و به اینکه در تمام سرزمین دشمن صدای شادمانه ی انسانها و جانوران را به کلی خاموش کرد .اما وقتی در پایان عمر با بیماری و بدبختی و اشوب خانگی مواجه شد در طی یک کتیبه ی دیگر با اندوه و افسوس مینوشت:من به خدا و انسان به مرده و زنده نیکویی کردم پس چرا بیماری و نالانی .درماندگی و بدبختی بر من فرود امد؟....با انهمه قساوت و بی رحمی فقط 14 سال بعد از مرگ او بود که هوخشتره پادشاه ماد به کمک نبوپولسر که در بابل بر ضد اشور قیام کرده بود به عمر پر ماجرای اشور پایان داد (612 ق. م).

(دوستان اگر قصوری در نوشتن بود و نتوانستم علایم نوشتاری چون کاما را در نوشته در جای خود لحاظ کنم چون صفحه کلیدم مشکل داشت.)اما از این مبحث به بعد تاریخ تسلط دو قوم اریایی ماد و پارس را اینشاالله خواهیم نوشت.باشد که قبول افتد.

قلمرو حکومتهای عیلامو اشور و اورارتوقبل از بوجود امدن مادها

1- قلمرو عیلام:این سرزمین که از ماداکتو وسرزمینهایغرب کرخه تا ایذج(ایذه یا مالمیر)در خاک بختیاری (امروزه ایذه جز ء استان خوزستان است.) و از هایدالودر محل خرم اباد کنونی تا حدود رامهرمز و بوشهر امتداد داشت . پایتخت ان شهر شوش بود.عیلامیها از قرنها پیش تمدن سومری را با خط میخی جذب کرده بود و حتی به موجب تورات یک پادشاه باستانی ان به نام کدولاعمر قلمرو خود را تا حدود فلسطین بسط داده بود.در باب اصل و منشاء مردم عیلام که طوایف ماد و پارس انها را خوجه-خوز یا هوز میخواندند.اما به نظر با سایر اقوام اسیایی یا قفقازی نواحی زاگرس مثل گوتی و لولوبی و کاسی مربوط بوده اند.

2-قلمرو اشور:اشور در بین النهرین و نواحی غربی جبال زاگرس مقارن اوایل هزاره ی نخست قبل از میلاد در دنبال انحطاط بابل  پایگاه دولتی جنگنجو و پر قذرت در شمال بین النهرین شده بود.در بین فرمانروایان این سرزمین اشورنصیرپال دوم(859-884 ق.م)حوزه فرمانروایی خویش را مرکز یک قدرت عظیم جهانی عصر خود ساخت.در جانب شمال حدود قلمرو خود را تا سوریه و کرانه مدیترانه رساند و فنیقیهای سواحل لبنان برای کوتاه کردن دخالت اشور که فعالیت بازرگانی انها را متوقف نسازد به اشور باج  دادند.در جانب شرقی هدف اشور نصیرپال و اخلاف وی ان شد که با بسط قدرت در ماوراء زاگرس بر منابع نقره وذخایر الوار و رمه های اسب در داخل فلات ایرانکه فراوان بوده است دست یابند و راههای بازرگانی غرب اسیا را تحت نظارت خویش دراورند.

3-قلمرو کشور اورارتو (ارارات):مقارن  اوایل هزاره نخست قبل از میلاد در نواحی دریاچه وان و حدود ارمنستان امروزه بوجود امد .در واقع به سرزمینهایی که اشوریها تمام انرا  نهریا(nahria)یا نا ئیری میخواندند.انان به لهجه قفقازی سخن میراندند.

تاریخ ایران

اقوام ایرانی از بدو ورود به فلات ایران تا تشکیل حکومت ماد و سپس پارس همواره در راه ایجاد توسعه و فرهنگ و تمدن انسانی گام برداشته اند.و خواندن تاریخ این قوم از این نظر سزا و شایسته است که در تمام دوران طولانی از اسطوره کاوه اهنگر گرفته تا انقلاب بزرگ اسلامی همواره برخورد این مردم با بیداد و ستم و نالایقی و مقابله با هجوم بیگانگان و همه ی کسانی که چشم طمع به این خاک نهاده اند را نشان میدهد.هر چند توالی سلسله های متجاوز و سیل مهاجمان ویرانگر بیگانه همواره نیروی خلاقه را در وجود این قوم در حد همکانهای محدود و فرصت های کوتاه متوقف داشته اما همواره شاهد حرکت رو به جلو در راه توسعه وغنای فرهنگ بشری بوده اند.این شد که با نوشتن  مقدمه ای کوتاه وارد سلسله بحثهایی تاریخی در این وب نوشت خواهیم بود.امید است با بذل توجه شما خوانندگان تشویق به نوشتارهای قابل قبولی در این راستا باشیم.

اما بیشتر خوانندگان تاریخ زمانی با برخورد به سلسله حکومتهای تاریخی چون عیلام و اشورو بابل نه خواستگاهشان را میشناسند و نه حوزه ی فرمانروایی انها را فلذا قصد دارم نخست خواستگاه  و حوزه انها را برایتان شرح دهم.1-کشور سیماش(simash):در حدود اصفهان و بختیاری در هزاره سوم قبل از میلاد2-الیپی(elipi):که ظاهرا"در حدود ماهیدشت کرمانشاه گه گاه از یکسو تا حدود همدان و نهاوند و از سوی دیگر تا عیلام امتداد یافت مقارن سال 900 (ق.م)3-خارخار(kharkhar):ظاهرا"در شمالسرزمین الیپی به احتمال قوی در حدود سنندج و مریوان بوده و در عهد شلمنصر سوم دست نشانده اشور محسوب می شد.سارگون دوم بادشاه عیلام ناچار شد برای فرو نشاندن طغیان سرکردگانش ان را به کلی در هم کوبد و بعد از تجدید بن ان را( کارشروکین)نام نهد.

گل گشت شعر معاصر

درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمزند

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند

کسی به کوچه سار شب در سحر نمیزند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار

دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند

گذر گهیست پر ستم که اندرو به غیر غم

یکی صلای اشنا به رهگذر نمیزند

دل خراب من دگر خرابتر نمی شود

که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند!

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته

برو که هیچکس ندا به گوش کر نمیزند!

نه سایه دارم و نه بر  بیفکنندم و سزاست

اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمیزند

(گل زرد هوشنگ ابتهاج)نوشته شد بتاریخ 10/6 88