دل نوشته ها

وب نوشته های یک معلم در باره انچه که هست و باید باشد

دل نوشته ها

وب نوشته های یک معلم در باره انچه که هست و باید باشد

تاریخ ایران

اقوام ایرانی از بدو ورود به فلات ایران تا تشکیل حکومت ماد و سپس پارس همواره در راه ایجاد توسعه و فرهنگ و تمدن انسانی گام برداشته اند.و خواندن تاریخ این قوم از این نظر سزا و شایسته است که در تمام دوران طولانی از اسطوره کاوه اهنگر گرفته تا انقلاب بزرگ اسلامی همواره برخورد این مردم با بیداد و ستم و نالایقی و مقابله با هجوم بیگانگان و همه ی کسانی که چشم طمع به این خاک نهاده اند را نشان میدهد.هر چند توالی سلسله های متجاوز و سیل مهاجمان ویرانگر بیگانه همواره نیروی خلاقه را در وجود این قوم در حد همکانهای محدود و فرصت های کوتاه متوقف داشته اما همواره شاهد حرکت رو به جلو در راه توسعه وغنای فرهنگ بشری بوده اند.این شد که با نوشتن  مقدمه ای کوتاه وارد سلسله بحثهایی تاریخی در این وب نوشت خواهیم بود.امید است با بذل توجه شما خوانندگان تشویق به نوشتارهای قابل قبولی در این راستا باشیم.

اما بیشتر خوانندگان تاریخ زمانی با برخورد به سلسله حکومتهای تاریخی چون عیلام و اشورو بابل نه خواستگاهشان را میشناسند و نه حوزه ی فرمانروایی انها را فلذا قصد دارم نخست خواستگاه  و حوزه انها را برایتان شرح دهم.1-کشور سیماش(simash):در حدود اصفهان و بختیاری در هزاره سوم قبل از میلاد2-الیپی(elipi):که ظاهرا"در حدود ماهیدشت کرمانشاه گه گاه از یکسو تا حدود همدان و نهاوند و از سوی دیگر تا عیلام امتداد یافت مقارن سال 900 (ق.م)3-خارخار(kharkhar):ظاهرا"در شمالسرزمین الیپی به احتمال قوی در حدود سنندج و مریوان بوده و در عهد شلمنصر سوم دست نشانده اشور محسوب می شد.سارگون دوم بادشاه عیلام ناچار شد برای فرو نشاندن طغیان سرکردگانش ان را به کلی در هم کوبد و بعد از تجدید بن ان را( کارشروکین)نام نهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد