روزگاری بر مردمان بیاید که جز سخن چین کسی ارج و قرب نیابد.و جز هرزه و بدکار را نکته سنج و ظریف ندانند.وجز منصف و درستکار را ناتوان نخوانند.در ان روزگار صدقه را تاوان و غرامت بدانند.و با دستگیری و پیوند با خویشاوندان منت گذارند و عبادت و پرستش را وسیله فخر فروشی بر مردم پندارند.
( اندرز 102 صفحه ی 338 نهج البلاغه)