دل نوشته ها

وب نوشته های یک معلم در باره انچه که هست و باید باشد

دل نوشته ها

وب نوشته های یک معلم در باره انچه که هست و باید باشد

قلمرو حکومتهای عیلامو اشور و اورارتوقبل از بوجود امدن مادها

1- قلمرو عیلام:این سرزمین که از ماداکتو وسرزمینهایغرب کرخه تا ایذج(ایذه یا مالمیر)در خاک بختیاری (امروزه ایذه جز ء استان خوزستان است.) و از هایدالودر محل خرم اباد کنونی تا حدود رامهرمز و بوشهر امتداد داشت . پایتخت ان شهر شوش بود.عیلامیها از قرنها پیش تمدن سومری را با خط میخی جذب کرده بود و حتی به موجب تورات یک پادشاه باستانی ان به نام کدولاعمر قلمرو خود را تا حدود فلسطین بسط داده بود.در باب اصل و منشاء مردم عیلام که طوایف ماد و پارس انها را خوجه-خوز یا هوز میخواندند.اما به نظر با سایر اقوام اسیایی یا قفقازی نواحی زاگرس مثل گوتی و لولوبی و کاسی مربوط بوده اند.

2-قلمرو اشور:اشور در بین النهرین و نواحی غربی جبال زاگرس مقارن اوایل هزاره ی نخست قبل از میلاد در دنبال انحطاط بابل  پایگاه دولتی جنگنجو و پر قذرت در شمال بین النهرین شده بود.در بین فرمانروایان این سرزمین اشورنصیرپال دوم(859-884 ق.م)حوزه فرمانروایی خویش را مرکز یک قدرت عظیم جهانی عصر خود ساخت.در جانب شمال حدود قلمرو خود را تا سوریه و کرانه مدیترانه رساند و فنیقیهای سواحل لبنان برای کوتاه کردن دخالت اشور که فعالیت بازرگانی انها را متوقف نسازد به اشور باج  دادند.در جانب شرقی هدف اشور نصیرپال و اخلاف وی ان شد که با بسط قدرت در ماوراء زاگرس بر منابع نقره وذخایر الوار و رمه های اسب در داخل فلات ایرانکه فراوان بوده است دست یابند و راههای بازرگانی غرب اسیا را تحت نظارت خویش دراورند.

3-قلمرو کشور اورارتو (ارارات):مقارن  اوایل هزاره نخست قبل از میلاد در نواحی دریاچه وان و حدود ارمنستان امروزه بوجود امد .در واقع به سرزمینهایی که اشوریها تمام انرا  نهریا(nahria)یا نا ئیری میخواندند.انان به لهجه قفقازی سخن میراندند.

تاریخ ایران

اقوام ایرانی از بدو ورود به فلات ایران تا تشکیل حکومت ماد و سپس پارس همواره در راه ایجاد توسعه و فرهنگ و تمدن انسانی گام برداشته اند.و خواندن تاریخ این قوم از این نظر سزا و شایسته است که در تمام دوران طولانی از اسطوره کاوه اهنگر گرفته تا انقلاب بزرگ اسلامی همواره برخورد این مردم با بیداد و ستم و نالایقی و مقابله با هجوم بیگانگان و همه ی کسانی که چشم طمع به این خاک نهاده اند را نشان میدهد.هر چند توالی سلسله های متجاوز و سیل مهاجمان ویرانگر بیگانه همواره نیروی خلاقه را در وجود این قوم در حد همکانهای محدود و فرصت های کوتاه متوقف داشته اما همواره شاهد حرکت رو به جلو در راه توسعه وغنای فرهنگ بشری بوده اند.این شد که با نوشتن  مقدمه ای کوتاه وارد سلسله بحثهایی تاریخی در این وب نوشت خواهیم بود.امید است با بذل توجه شما خوانندگان تشویق به نوشتارهای قابل قبولی در این راستا باشیم.

اما بیشتر خوانندگان تاریخ زمانی با برخورد به سلسله حکومتهای تاریخی چون عیلام و اشورو بابل نه خواستگاهشان را میشناسند و نه حوزه ی فرمانروایی انها را فلذا قصد دارم نخست خواستگاه  و حوزه انها را برایتان شرح دهم.1-کشور سیماش(simash):در حدود اصفهان و بختیاری در هزاره سوم قبل از میلاد2-الیپی(elipi):که ظاهرا"در حدود ماهیدشت کرمانشاه گه گاه از یکسو تا حدود همدان و نهاوند و از سوی دیگر تا عیلام امتداد یافت مقارن سال 900 (ق.م)3-خارخار(kharkhar):ظاهرا"در شمالسرزمین الیپی به احتمال قوی در حدود سنندج و مریوان بوده و در عهد شلمنصر سوم دست نشانده اشور محسوب می شد.سارگون دوم بادشاه عیلام ناچار شد برای فرو نشاندن طغیان سرکردگانش ان را به کلی در هم کوبد و بعد از تجدید بن ان را( کارشروکین)نام نهد.

گل گشت شعر معاصر

درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمزند

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند

کسی به کوچه سار شب در سحر نمیزند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار

دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند

گذر گهیست پر ستم که اندرو به غیر غم

یکی صلای اشنا به رهگذر نمیزند

دل خراب من دگر خرابتر نمی شود

که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند!

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته

برو که هیچکس ندا به گوش کر نمیزند!

نه سایه دارم و نه بر  بیفکنندم و سزاست

اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمیزند

(گل زرد هوشنگ ابتهاج)نوشته شد بتاریخ 10/6 88

سخنان حکمت اموز مولای متقیان بمناسبت 21 رمضان

روزگاری بر مردمان بیاید که جز سخن چین کسی ارج و قرب نیابد.و جز هرزه و بدکار را نکته سنج و ظریف ندانند.وجز منصف و درستکار را ناتوان نخوانند.در ان روزگار صدقه را تاوان و غرامت بدانند.و با دستگیری و پیوند با خویشاوندان منت گذارند و عبادت و پرستش را وسیله فخر فروشی بر مردم پندارند.

            ( اندرز 102 صفحه ی 338 نهج البلاغه)